بسم الله الرّحمن الرّحیم
درس نوزدهم: نگاهى به زندگى حضرت محمّد صلى الله علیه و آله
نوشته محمّد خردمند
حضرت ابوالقاسم محمد مصطفى صلى الله علیه و آله فرزند عبداللَّه بن عبدالمطلب، در سال 570 میلادى (چهل سال قبل از بعثت و 53 سال قبل از هجرت) در مکه از مادرش آمنه زاده شد.
عصرى که رسول خدا صلى الله علیه و آله در آن به دنیا آمد، دورانى تاریک و به تعبیر قرآن کریم دوران «جاهلیّت» بود؛ زیرا بجاى پرستش خداى یگانه، بتهاى سنگى و چوبى را مىپرستیدند؛ برخى از آنان دختران را زنده به گور مىکردند. به ضعیفان ظلم و ستم روا مىداشتند و از هیچ ناروایى رویگردان نبودند و به بیان قرآن کریم در «ضَلال مبین» بودند.
مردمان آن عصر، انسانهایى امّى و درس ناخوانده و مکتب ندیده بودند که بجز افراد انگشت شمار قدرت خواندن ونوشتن را نداشتند.
همراه و همزمان با ولادت حضرت محمد صلى الله علیه و آله حوادث عجیب و شگفتآورى رخ داد و جهان را متوجه امرى عظیم کرد؛ از جمله کاخ رفیع وبزرگ انوشیروان- پادشاه ساسانى- لرزید و 14 کنگره آن فرو ریخت «1» و آتشکده فارس، که آتش آن سالها روشن
__________________________________________________
(1) بحار، ج 5، ص 257
ره توشه حج (2جلدى)، ج1، ص: 203
بود، ناگهان خاموش شد ودریاچه ساوهخشکید. «1» و بتهاى مکه واژگون شد. و رسولاللَّه صلى الله علیه و آله در زمان تولّد، این جملهها را گفت: «اللَّه اکبرُ، الحمدُ للَّهکثیراً وَ سبحانَ اللَّهِ بُکْرَةً وَ أصِیلًا». «2»
ازدواج
حضرت محمد صلى الله علیه و آله در 25 سالگى در حالى که به راستى و درستى شهره بود، با خدیجه دختر خویلد که 40 سال داشت ازدواج کرد. «3» پیامبر صلى الله علیه و آله بهترین دوره زندگى خود؛ یعنى جوانى و میانسالى را با خدیجه سپرى کرد. خدیجه تا زمانى که درگذشت، تنها همسر پیامبر صلى الله علیه و آله بود. خدیجه در بین زنان، نخستین کسى بود که به رسول اللَّه صلى الله علیه و آله ایمان آورد و در یارى و حمایت او از هیچ تلاشى دریغ نورزید و تمام دارایىاش را در راه تبلیغ اسلام و دفاع از قرآن صرف کرد.
خدیجه بعد از بیست و پنج سال زندگى و همراهى با پیامبر صلى الله علیه و آله در سال دهم بعثت، در 65 سالگى رحلت کرد. «4» رسول اللَّه صلى الله علیه و آله خدیجه را بسیار دوست مىداشت و به او احترام خاصى مىگذاشت.
خدیجه علیها السلام براى حضرت محمد صلى الله علیه و آله شش فرزند بزاد: دو پسر به نامهاى قاسم و طاهر که در اوایل کودکى در مکه رحلت کردند و چهار دختر به نامهاى فاطمه علیها السلام رقیه، زینب و امّکلثوم. «5» دقت و تأمل در ازدواجهاى رسولاللَّه صلى الله علیه و آله بعد از رحلت خدیجه علیها السلام، نشان مىدهدکه این امر براى چند هدف صورت گرفته است:
__________________________________________________
(1) همان، ج 15، ص 258- 263.
(2) السیرة الحلبیة، ج 1، ص 64 و تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 5.
(3) بحار، ج 16، ص 56 و 73.
(4) تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 20 والغدیر، ج 7، ص 373.
(5) بحار، ج 16، ص 3 و اعلامالورى، ص 146.
ره توشه حج (2جلدى)، ج1، ص: 204
1- از بین بردن سنن جاهلى و تثبیت احکام اسلامى؛ یکى از سنتهاى عصر جاهلیت آن بود که اگر کسى را به فرزند خواندگى مىپذیرفتند، تمام احکام فرزند واقعى خود را نیز براى او اجرا مىکردند؛ مثلًا همانطور که ازدواج با همسر پسران خود را حرام مى شمردند، ازدواج با همسر پسرخوانده خود را نیز جایز نمىدانستند. این حکم جاهلى، نادرست بود و اسلام آن را لغو کرد. زید بن حارثه؛ پسر خوانده رسولاللَّه صلى الله علیه و آله بود. او به دستور پیامبر صلى الله علیه و آله با زینب بنت جحش- دختر عمّه رسولاللَّه صلى الله علیه و آله- ازدواج کرد. زینب فخر مىورزید و زندگى را بر زید تلخ مىکرد تا اینکه سرانجام زینب را طلاق داد.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پس از آن، به دستور خدا با زینب ازدواج کرد تا به آن سنّت جاهلى، در عمل خط بطلان بکشد. «1» 2- کمک به درماندگان و یتیمان؛ رسول خدا صلى الله علیه و آله با سوده ازدواج کرد تا آبرو و ایمان او محفوظ بماند؛ زیرا پس از مهاجرت به حبشه، شوهر سوده وفات کرد و وى بى سرپرست ماند و ممکن بود قبیلهاش او را به طرف خود ببرند و به کفر و شرکش باز گردانند. وهمچنین زینب بنت خُزیمه، بیوهاى بود که رسولاللَّه صلى الله علیه و آله با وى ازدواج کرد تا آبروى آن زن فقیر را حفظ کند؛ همان زنى که در حال فقر نیز بخشنده و دلسوز و معروف به امّالمساکین (مادر بینوایان) بود. «2» 3- براى آزادى اسیران و بردگان؛ قبیله بزرگ بنىالمُصْطَلَق در جنگ با اسلام، مغلوب و اسیر شد. پیامبر صلى الله علیه و آله با جویریه دختر حارث- بزرگِ بنىالمصطلق- ازدواج کرد.
مسلمانان نیز به برکت این ازدواج و به احترام رسول اللَّه صلى الله علیه و آله بسیارى از آنان را آزاد کردند.
بنابر نقل ابن هشام، صد خانواده آزاد شد. «3» 4- تدبیر سیاسى براى کنترل و تضعیف دشمنان و حفظ مصالح سیاسى مسلمین؛ رسول اللَّه صلى الله علیه و آله براى کنترل دشمنان و مخالفان، با عایشه، حفصه، امّحبیبه، صفیه و میمونه ازدواج کرد. امّحبیبه در حالى مسلمان شد که پدرش ابوسفیان، دشمن درجه یک
__________________________________________________
(1). احزاب، 37
(2). بحار، ج 22، ص 203
(3). السیرة النبویة لابن هشام، ج 3، ص 295
ره توشه حج (2جلدى)، ج1، ص: 205
رسول اللَّه صلى الله علیه و آله بود و شوهرش نیز مرتد شده، پس از آن از دنیا رفته بود. امّحبیبه مضطرب و نگران بود تا آنکه رسولاللَّه صلى الله علیه و آله با او ازدواج کرد. «1» صفیّه دختر حُیَىّبن أخْطَب- رییس قبیله بنىنضیر- بود. قبیله بنىنضیر از یهودیان و دشمن پیامبر صلى الله علیه و آله بودند. میمونه از قبیله بزرگ بنى مخزوم و عایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عُمر بود. همه زنانى که رسولاللَّه صلى الله علیه و آله با آنها ازدواج کرد بیوه بودند جز عایشه.
تدبیر برتر:
پنج سال قبل از بعثت رسولاللَّه صلى الله علیه و آله، قریش تصمیم گرفتند کعبه را تعمیر و مرمّت کنند؛ زیرا بر اثر سیل و باران، بخشى از آن خراب شده بود. زمانى که نوبت به نصب حجرالأسود رسید، نزاع شدیدى پدیدار شد، چون هر قبیلهاى مىخواست این افتخار نصیب او گردد. این اختلاف چند شبانه روز ادامه یافت تا آنکه یکى از سالخوردگان پیشنهاد کرد اولین شخصى را که وارد مسجد مىگردد داور قرار دهند و نظرش را همگان بپذیرند. ناگهان رسول اللَّه صلى الله علیه و آله که 35 ساله بود وارد شد، همگى خشنود و راضى گفتند: «او امین است، داورى او را مىپذیریم.»
حضرت محمد صلى الله علیه و آله جامهاى طلبید و حجرالأسود را در میان آن گذارد و گفت هر یک از قبایل گوشه جامه را بگیرد تا همه در نصب آن سهیم باشند. هر قبیلهاى طرفى از جامه را گرفت و به این ترتیب، با هم آن را بلند کردند و تا محل مورد نظر بردند و خود رسول صلى الله علیه و آله با دست خود حجرالأسود را برداشت و سرجایش گذارد و غائله پایان یافت. «2»
«بعثت» و «دعوت»:
حضرت محمد صلى الله علیه و آله در 570 میلادى، در 40 سالگى به مقام الهى نبوّت و رسالت نایل شد. واقعه نزول جبرئیل و فرود آوردن آیات اوّلِ سوره علق مشهور و بىنیاز از
__________________________________________________
(1). اعلام الورى، ص 141
(2). بحار، ج 15، ص 337، والسیرة النبویة، ج 1، ص 192
ره توشه حج (2جلدى)، ج1، ص: 206
توضیح است.
اوّلین و مهمترین پیام اسلام، توحید و یکتاپرستى و اجتناب از بتپرستى و شرک بود و اولین فریضهاى که تشریع شد نماز بود و ستایش خداى متعال و راز و نیاز به درگاه او.
رسولاللَّه صلى الله علیه و آله سه سال به تبلیغ غیرعلنى پرداخت. اولین کسى که ایمان آورد علىبن ابىطالب بود که با بصیرت و اختیار اسلام راپذیرفت و شهادتین را بر زبان جارى کرد.
بعد از على علیه السلام، حضرت خدیجه این آیین آسمانى را پذیرفت. حضرت محمد صلى الله علیه و آله، على علیه السلام و خدیجه علیها السلام در مکانهاى پرجمعیت؛ مانند منا و مسجدالحرام و در برابر دیدگان بتپرستان و مشرکان، نماز را به جماعت مىگزاردند. «1» و بدینگونه با بتپرستى مبارزه مىکردند و با عمل خود اسلام را تبلیغ مىنمودند.
پیامبر به تدریج به تبلیغ آشکار پرداخت؛ نخست نزدیکان و خویشان را به توحید و عبادت خدا فراخواند و به مفاد آیه شریفه وانْذِرْ عَشیرَتَکَ الأَقْرَبِین «2»
عمل نمود. در همین زمان بود که حضرت على علیه السلام در برابر جمع خویشان، ایمان خود را آشکار کرد و رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: این برادر و وصىّ و جانشین من در میان شماست. به سخنان او گوش فرا دهید و از وى پیروى کنید. «3» دعوت عمومى پیامبر صلى الله علیه و آله سه سال پس از بعثت آغاز گردید و بلافاصله مخالفت مشرکان و از همه بیشتر ابولهب شدّت گرفت. ابولهب به دنبال پیامبر حرکت مىکرد و مىگفت: اى مردم! این برادر زاده من است، از او دورى کنید و به سخنانش گوش مدهید! «4» در برابر اعمال نارواى ابولهب و همسرش امّ جمیل و در مذمّت آن جاهلان، سوره مَسَد نازل شد. این آیات در بین مردم منتشر شد و آندو را رسوا ساخت.
__________________________________________________
(1). السیرة النبویة، ج 1، ص 245- 246
(2). شعراء: 214
(3). تاریخالیعقوبى، ج 2، ص 22
(4). المناقب، ج 1، ص 43
ره توشه حج (2جلدى)، ج1، ص: 207
تهدید
مشرکان نخست از راه تهدید وارد شدند و به خانه ابوطالب علیه السلام رفتند و گفتند: تو بزرگ و رییس ما هستى. از تو خواستیم که برادر زادهات را کنترل کنى و محمد را از بدگویى به دین پدران ما و تخطئه عقاید و افکار ما بازدارى اما تو به تقاضاهاى ما توجهى نکردى، سوگند به خدا! دیگر نمىتوانیم صبر کنیم. باید محمد صلى الله علیه و آله را از این اعمال بازدارى و گرنه با او و تو، که از وى حمایت مىکنى، مىجنگیم.
ابوطالب با زبانى نرم و بیانى محترمانه با آنان برخورد کرد و آنان رفتند و بعد از پراکنده شدن آنان، جریان را به محمد صلى الله علیه و آله گفت. رسول اللَّه صلى الله علیه و آله خطاب به ابوطالب علیه السلام گفت: «به خدا سوگند! هرگاه آفتاب را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند تا از هدفم دست بردارم، هرگز چنین نخواهم کرد تا آنکه در این راه جان ببازم و یا به مقصد برسم.» ابوطالب علیه السلام نیز که قلبى سرشار از ایمان به خدا و رسول صلى الله علیه و آله داشت، با اطمینان گفت: به خدا سوگند دست از حمایت تو برنمىدارم و تو را تنها نمىگذارم. «1»
تطمیع
مشرکان از راه تهدید بهجایى نرسیدند و به روش دیگرى روى کردند؛ یعنى از در تطمیع وارد شدند. آنان به محمد صلى الله علیه و آله گفتند: اگر پول مىخواهى تو را ثروتمندترین فرد خواهیم ساخت، اگر ریاست مىخواهى، حاضریم تو را رییس خود سازیم، اگر دچار بیمارى شدهاى حاضریم بهترین طبیب را براى معالجهات بیاوریم.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پاسخ داد:
«من نه مال مىخواهم و نه ریاست ونه مبتلا به مرضى هستم، بلکه خداوند مرا به پیامبرى برگزیده است و از جانب او مأموریت دارم که شما را از عذاب الهى بیم دهم. من مأموریت خود را انجام دادم، اگر از من پیروى کنید سعادتمند مىشوید و شما را به بهشت بشارت مىدهم و اگر نپذیرید صبر و مقاومت مىکنم تا خدا میان من و شما داورى کند.» «2»
__________________________________________________
(1). السیرةالنبویة، ج 1، ص 265
(2). السیرة النبویة، ج 1، ص 295
ره توشه حج (2جلدى)، ج1، ص: 208
شکنجه
روز به روز بر تعداد مسلمانان مىافزود و مشرکان نگرانتر و عصبانىتر مىشدند.
بتپرستان چون از تهدید و تطمیع راه به جایى نبردند، به شکنجه و آزار مسلمین پرداختند. مشرکانى مثل ابوجهل، ابوسفیان، ابولهب، عاص بن وائل، ولیدبن مغیره و ... از هیچ تلاشى براى اذیت و آزار مسلمانان فروگذار نکردند.
رسولاللَّه صلى الله علیه و آله باصداى بلند در بین مردم مىفرمود: «یا أَیُّها النَّاسُ، قُولُوا لا إلهَ إلّااللَّه تُفْلِحُوا» و ابولهب به دنبال او مىدوید و به او سنگ مىانداخت و مىگفت: مردم! این مرد دروغگو است! به او گوش ندهید! «1» عمّار و پدرش یاسر و مادرش سمیّه در زیر شکنجههاى شدید مشرکان قرار گرفتند.
سمیه و یاسر در اثر این آزارها به فیض شهادت رسیدند. عمّار نیز به شدت شکنجه شد اما تقیه کرد و اظهار شرک نمود و ازمرگ نجات یافت. «2» بلال حبشى را اربابش در گرماى ظهر، روى ریگهاى داغ و تفتیده بیابان مىخواباند و سنگ بزرگى بر روى سینهاش مىنهاد تا وادارد که وى دست از اسلام بردارد، اما او مقاومت مىکرد و مىگفت: «احَدٌ احَدٌ»؛ «خدا یکى است! خدا یکى است!» «3» مشرکان براى مقابله با اسلام، به روشهاى دیگرى نیز متوسل شدند؛ مانند: تحریم اقتصادى، تحریم روانى و عاطفى و تحریم روابط زناشویى با مسلمانان.
بتپرستان از تهمت زدن و تبلیغات روانى نیز خوددارى نکردند و رسولاللَّه صلى الله علیه و آله را با انواع القاب و عبارات ناروا؛ مانند ساحر، مجنون، کذّاب و ... مورد حمله قرار دادند. اما اسلام در برابر همه این مخالفتها ایستاد و پیش رفت و در جان و دل انسانهاى پاک نفوذ کرد؛ زیرا پیام قرآن، پیامى استوار و عقل پذیر و مطابق با فطرت الهى انسان است و جامعیت و اعتدالى شایسته در احکام و قوانین دارد که هر انسان منصفى را به خود خود
__________________________________________________
(1). المناقب، ج 1، ص 51
(2). الکامل، ج 2، ص 66
(3). الکامل، ج 2، ص 66
ره توشه حج (2جلدى)، ج1، ص: 209
جذب مىسازد.
هجرت:
رسول اللَّه صلى الله علیه و آله 13 سال در مکّه به تبلیغ اسلام پرداخت و در برابر همه ناملایمات، چون کوهى استوار ایستاد و از هدف الهى خود دست برنداشت و براى آنکه قدرى از آزار مسلمین کاسته شود و آنان بهتر بتوانند به وظایف دینى خود بپردازند، دستور هجرت را صادر کرد تا مسلمانان در یثرب- که بعدها مدینةالنبى صلى الله علیه و آله نامیده شد- به فعالیت بپردازند و از شکنجه در امان باشند.
مسلمانان یثرب با رسولخدا صلى الله علیه و آله براى تقویت اسلام، پیمان بستند و بیعت کردند.
مشرکان که از این بیعت با خبر شده بودند، در دارالندوه اجتماع کردند و تصمیم گرفتند از هر قبیله یک نفر انتخاب شود و شبانه به طور دستهجمعى به خانه پیامبر صلى الله علیه و آله بروند و او را بکشند. حضرت محمد صلى الله علیه و آله از راه وحى از نقشه دشمنان آگاه شد و شبانه از مکه خارج گردید وحضرت على علیه السلام در جاى او خوابید تا مشرکان متوجه هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله نگردند. «1»
حکومت اسلامى در مدینه:
رسول گرامى در مدینه، حکومتى براساس قرآن و وحى الهى پدید آورد که از نظرهاى گوناگون براى ما آموزنده است و درسهاى فراوانى مىتوان از آن آموخت. براى اختصار به چند مورد بسنده مىشود:
اخوّت:
اولین کارىکه رسول خدا صلى الله علیه و آله براىایجاد دولتاسلامى وتشکیل امتى مسلمان انجام داد، عقد اخوّت بین مسلمین (مهاجران وانصار) بود. آن حضرت بعد از بناى مسجد النبى، هر دو نفر از مسلمین را برادر یکدیگر قرار داد و علىّ علیه السلام را نیز به برادرى با خود برگزید. «2»
__________________________________________________
(1). نک: بحار، ج 19، ص 78.
(2). السیره لنبویة، ج 2، ص 504، و نک: آل عمران، 108- 109
ره توشه حج (2جلدى)، ج1، ص: 210
اسلام چون منطقى قوى و خردمند داشت، با پیام معنوى و الهى خود بر عقلها و قلبها چیره شد و گسترش یافت، اما مشرکان که در برابر قرآن، مطلبى قابل عرضه نداشتند و نمىتوانستند با دلیل و برهان، بتپرستى را تبیین و تبلیغ کنند، به شمشیر و جنگ روى آوردند و به مبارزه مسلحانه با پیامبر صلى الله علیه و آله پرداختند ورسولاللَّه صلى الله علیه و آله به ناچار به دفاع پرداخت.
بعد از ورود پیامبر صلى الله علیه و آله به مدینه، جنگهاى بسیارى بین مسلمانان و مشرکان رخ داد؛ مانند جنگ بدر، احد، احزاب (خندق)، بنى قریظه، خیبر و ... در این جنگها رسولاللَّه صلى الله علیه و آله و مسلمانان، نخست اتمام حجّت مىکردند و پیام توحید را به همگان مىرساندند، آنگاه اگر آنان نمىپذیرفتند، در برابر حمله آنها، مردانه دفاع مىکردند. و سرانجام مکّه نیز فتح شد. در فتح مکّه رسول اللَّه صلى الله علیه و آله دستور داد به کسى حمله نکنید و تنها در صورت تجاوز مشرکین دفاع کنید. مکه با کمترین خونریزى، به تصرّف مسلمانان در آمد. «1»
دعوت جهانى:
چون حضرت محمد صلى الله علیه و آله براى هدایت همه مردم مبعوث شده بود «2» در سال ششم هجرت، نمایندگانى به سوى زمامداران عالم فرستاد و آنان را به توحید و پرستش خدا فرا خواند؛ از جمله به خسرو پرویز پادشاه ایران، هرقل پادشاه روم، اسقف نجران و .... «3» این نامهها هرگزبراى کشورگشایى نبود و رسول اللَّه صلى الله علیه و آله آنان را تنها به پذیرش اسلام و پیروى از احکام الهى دعوت کرد.
غدیر خم:
در سال دهم هجرت، رسول اللَّه صلى الله علیه و آله فریضه حج را انجام داد. در پایان مراسم، مردم
__________________________________________________
(1). الکامل، ج 2، ص 247
(2). «و ما أرسلناک إلّا رحمةً للعالمین ...» انبیاء: 107
(3). نک: مکاتیب الرسول، ج 1، ص 172
ره توشه حج (2جلدى)، ج1، ص: 211
در حال حرکت به سوى شهرهاى خود بودند که وحى الهى آمد: یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ... «1»
این موضوع آنچنان اهمیتى داشت که اگر رسولاللَّه صلى الله علیه و آله آن را انجام نمىداد رسالتش را تمام و کامل نکرده بود، و آن مسأله بیان امامت حضرت على علیه السلام بود. و حضرت محمد صلى الله علیه و آله در غدیر در برابر چشم هزاران انسان مسلمان، از جانب خدا فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلاهُ». اولین کسى که به على علیه السلام در غدیر تبریک گفت ابوبکر و پس از وى عمر بود!
این تدبیر الهى براى آن بود که مردم بدانند بعد از رسولاللَّه صلى الله علیه و آله چه کسى را رهبر و پیشواى خود قرار دهند و کیست که اهداف الهى و قرآنى دارد و احکام خدا را اجرا مىکند و مىتواند همگان را به راهى هدایت کند که رسول اکرم صلى الله علیه و آله مىخواست. بنابر نظر الهى و نظر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله این تنها على علیه السلام بود که شایستگى و صلاحیت جانشینى رسولاللَّه صلى الله علیه و آله را در امور دین و دنیا و رهبرى و امامت داشت.
__________________________________________________
(1). مائده: 67
یادآوری: این نوشته در نرم افزار "کتابخانه جامع حجّ" (از تولیدات مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی "نور") نیز موجود است.